حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۶
سَحَرم دولتِ بیدار به بالین آمد
گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد
قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام
تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد
مژدگانی بده ای خلوتیِ نافهگشای
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۴
دوشم آن دلبر غمخوار به بالین آمد
شاد و خندان بگشاد دل غمگین آمد
گفت برخیز زجا فیض سحر را در یاب
ملک از بام سموات به پائین آمد
بوی رحمان که در آفاق جهان مستترست
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۴
فالی از داغ زدم دل چمنآیین آمد
ورق لاله به یک نقطه چه رنگین آمد
جرأت سعی، دماغ تپشآرایی کیست
پای خوابیدهٔ ما آبله بالین آمد
چون دو ابرو که نفس سوختهٔ ربط همند
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸۵
گل به سر، جام به کف، آن چمن آیین آمد
میکشان مژده، بهار آمد و رنگین آمد
طبعم از دست زبانسوز تبی داشت چو شمع
عاقبت خامشیام بر سر بالین آمد
نخل گلزار محبت ثمر عیش نداد
[...]
محیط قمی » هفت شهر عشق » شمارهٔ ۶ - در مدح رابع اصول دین ثالث ائمه هُدی حضرت سیّدالشهداء علیه السلام
نیمه شب بر سرم آن خسرو شیرین آمد
خفته بودم که مرا بخت به بالین آمد
آمد آن گونه که تقریر نمودن نتوان
چون توان گفت به تن جان به چه آیین آمد
قامت افروخته افروخت رُخ طُرّه ی پَریش
[...]
صفای اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹
ای به لب آمده جان یار به بالین آمد
صبر کن وقت نثار من مسکین آمد
آمد آن شاه ختن با شکن زلف سیاه
شهر آراسته شد قافله چین آمد
گشت چون گونه او خانه من رشک بهار
[...]
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۰
هر که را بوئی از آن طرهٔ پرچین آمد
فارغ از مشک ختا و ختن و چین آمد
آب و رنگ رخ یار است که در باغ عیان
از گل و لاله و از سنبل و نسرین آمد
چکنم گر نشوم کافر عشقش که مرا
[...]