گنجور

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

عشق چون ره بزند عقل چه تدبیر کند

مهر چون کم نشود سوز چه تقصیر کند

گم شده یوسف و یعقوب به بیت الاحزان

هم دم و هم نفس از ناله شبگیر کند

جهد کردیم و هم آخر متغیر گشتیم

[...]

حکیم نزاری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند

به ازان است که صد گرسنه را سیر کند

سالها شد دل خوش مشرب ما ویران است

کیست در راه حق این بتکده تعمیر کند؟

تربیت یافته عشق جوانمردم من

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۲۹

 

چشم خود خواجه اگر سیر به تدبیر کند

به ازان است که صد گرسنه را سیر کند

صائب تبریزی
 

نیر تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

ترک چشمت چو کمین از پی نخجیر کند

شیوۀ هر نگهش کار دو صد تیر کند

دل سودازده را چاره ز زنجیر گذشت

تا دگر حلقۀ زلف تو چه تدبیر کند

پرده بردار که از شعشعۀ طلعت تو

[...]

نیر تبریزی
 

شاطر عباس صبوحی » غزلیات ناتمام و اشعار پراکنده » تعبیر خواب پریشان

 

آهوی چشم تو نازم که چو نخجیر کند

شیر را گیرد و در زلف تو، به زنجیر کند

تکیه بر گوشهٔ ابرو زده چشمت، آری

ترک، چون مست شود، دست به شمشیر کند

بی سبب خون من آن ابروی پیوسته نریخت

[...]

شاطر عباس صبوحی
 
 
sunny dark_mode