گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۳

 

گر تو گل چهره در آیی به چمن مست امروز

ما بدانیم که در باغ گلی هست امروز

گفته‌ای: بر سر آنم که بگیرم دستت

نقد را باش، که من می‌روم از دست امروز

با چنان دانهٔ خالی که تو بر لب زده‌ای

[...]

۹ بیت
اوحدی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۸

 

مجلس ما به حضور تو چنانست امروز

که کمین خادمه اش حور چنانست امروز

از سر زلف پریشان تو در حلقه جمع

عقل سودا زده زنجیر کشائست امروز

ساقیا باده بده کز می دوشین ما را

[...]

۷ بیت
کمال خجندی