×
حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۷
روی بِنْما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیشِ شمع آتشِ پروانه به جان گو درگیر
در لبِ تشنهٔ ما بین و مدار آب دریغ
بر سَرِ کُشتهٔ خویش آی و ز خاکَش برگیر
تَرکِ درویش مگیر ار نَبُوَد سیم و زَرَش
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
روی بنمای اماما و ره منبر گیر
بگشا منطق و دل از در دلها برگیر
دین اسلام و شریعت که کهن گشت و خراب
یک به یک در دل ما تازه کن و از سر گیر
پر کن از امن و امان عالم آشفته ما
[...]
فیض کاشانی » شوق مهدی » غزلیات » شمارهٔ ۸۲
روی بنمای اماما و ره منبر گیر
بگشا منطق و دل از در دلها برگیر
دین اسلام و شریعت که کهن گشت و خراب
یک به یک در دل ما تازه کن و از سر گیر
پر کن از امن و امان عالم آشفته ما
[...]