گنجور

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰۱

 

می شود دل چو گل از عیش پریشان چه کنم؟

غنچه سان گر نکشم سر به گریبان چه کنم؟

داده جمعیت دلهای اسیران بر باد

نکنم شکوه از آن زلف پریشان چه کنم؟

دل به آن چشم فسون ساز که چشمش مرساد

[...]

حزین لاهیجی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - چشمهٔ حیوان

 

در چمن بی قدت ای سرو خرامان چکنم!؟

بی تماشای خطت سبزه و ریحان چکنم؟

در قیامت من اگر با تو برندم به بهشت

چون تو همراه منی حوری و غلمان چکنم؟

چون پریشان کنی از شانه سر زلف دراز

[...]

ترکی شیرازی
 
 
sunny dark_mode