گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹

 

من که از وصل تو ای دوست جدا می باشم

سال و مه منتظر وصل شما می باشم

درد عشق تو مرا کشت دوا کن جانا

کاندر این درد به امید دوا می باشم

صبحدم باد صبا چون ز تو آرد پیغام

[...]

کمال خجندی
 
 
sunny dark_mode