گنجور

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۹

 

من که از وصل تو ای دوست جدا می باشم

سال و مه منتظر وصل شما می باشم

درد عشق تو مرا کشت دوا کن جانا

کاندر این درد به امید دوا می باشم

صبحدم باد صبا چون ز تو آرد پیغام

[...]

۶ بیت
کمال خجندی
 

ناصر بخارایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

گر دم از عشق زنم، همدم جامی باشم

ور ز می توبه کنم، زاهد خامی باشم

زلف و خالی نبود رهزن صاحبنظران

بهر یک دانه چرا بستهٔ دامی باشم

راضی‌ام گر من درویش گدائی گردم

[...]

۷ بیت
ناصر بخارایی