گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۴

 

عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

زیرکان از پی سرمایه به بازار شدند

عاشقان را چو همه پیشه و بازار توی

عاشقان از جز بازار تو بیزار شدند

سفها سوی مجالس گرو فرج و گلو

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۰۸

 

عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند

همه از نرگس مخمور تو خمار شدند

دست و پاشان تو شکستی چو نه پا ماند و نه دست

پر گشادند و همه جعفر طیار شدند

اهل دینار کجا امت دیدار کجا

[...]

مولانا
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۰۶

 

تا تو بی پرده شدی لاله رخان خوار شدند

همه گلهای چمن در پس دیوار شدند

ای بسا خیره نگاهان که به یک چشم زدن

چون شرر محو در آن شعله دیدار شدند

پرده بردار که از شوق تماشای رخت

[...]

صائب تبریزی
 

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۷ - معجزه حضرت موسی بن جعفر (ع)

 

شیعیان زین غم عظمی چو خبردار شدند

همه با هم پی‌دفن تن او یار شدند

صامت بروجردی
 
 
sunny dark_mode