گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۰

 

خسروم با لب شیرین به شکار آمده بود

از پی کشتن فرهاد به غار آمده بود

باده نوشیده شب و خفته سحرگاه به خواب

روز برخاسته از خواب و خمار آمده بود

زلف بگشود،بر آشفته،کله کج کرده

[...]

اوحدی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹

 

گل خوش بوی که پار از بر یار آمده بود

آمد امسال برآن شیوه که پار آمده بود

همچو هدهد بسبا رفته دگر باز آمد

گل که بلقیس سلیمان بهار آمده بود

شطح حلاج در اطراف چمن بلبل گفت

[...]

سیف فرغانی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰ - خوابی و خماری

 

دوش در خواب من آن لاله‌عذار آمده بود

شاهد عشق و شبابم به کنار آمده بود

در کهن گلشن طوفان‌زده خاطر من

چمن پر سمن تازه بهار آمده بود

سوسنستان که هم‌آهنگ صبا می‌رقصید

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode