گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۹

 

درکرم ساغر اگر هست زمینا در پیش

ابر ازبخشش دریاست ز دریا درپیش

ماپریشان سفران قافله سیلابیم

چه خیال است که افتد خبر ازما درپیش؟

روز محشر نکشد خط زخجالت به زمین

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۴

 

با صدانداز نشست آن بت رعنا در پیش

غم پس سر شد و بگرفت قدح جا در پیش

راه سر منزل وارستگی از حد دور است

توسن سعی زبون دشت تمنا در پیش

کشتهٔ ناز تو بر عمر خضر ناز کند

[...]

جویای تبریزی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۴۷

 

برده شوریدگیم از خود و صهبا در پیش

طرفه سیلی ست به دنباله و دریا در پیش

سرو نازت، چو به گلگشت گلستان آید

سر ز خجلت فکند، نرگس شهلا در پیش

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode