سعدی » مواعظ » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵ - در وصف بهار
علم دولت نوروز به صحرا برخاستزحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهریکه به غواصی ابر از دل دریا برخاست
تا رباید کله قاقم برف از سر کوهیزک تابش خورشید به یغما برخاست
طبق باغ پر از نقل و ریاحین کردندشکر آن را که زمین از تب سرما برخاست
این چه بوییست که […]

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۶
نه خط از چهره آن آینه سیما برخاست
که درین آینه، جوهر به تماشا برخاست
شب که صحبت به حدیث سر زلف تو گذشت
هر که برخاست ز جا، سلسله برپا برخاست!
کرد تسلیم به من مسند بیتابی را
هر سپندی که درین انجمن از جا برخاست
هیچ مستی ز پی رقص نخیزد از جای
به نشاطی که دلم از سر دنیا […]

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
آن چه نور است که از وادی بطحا برخاست
که همه کون و مکانش به تماشا برخاست
وان چه نخل است به یثرب که چو بالا بنمود
نعره شوق وی از عالم بالا برخاست
یکزمان بر سر راهش به تماشا که نشست
که ز عشقش نه سراسیمه و شیدا برخاست
عاقبت بر لب او ختم شد از معجز حسن
گرچه اول دم […]
