گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۶

 

من دلداده از آنروز که دیدار تو دیدم

در تو پیوستم و از هر چه مرا بود بریدم

بی‌خبر بودم و از دور کمان مهرهٔ مهرت

ناگهان بر دلم افتاد و چو مرغان بتپیدم

سر انگشت نگارین تو آسوده دلم را

[...]

اوحدی
 

سحاب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

دل شد از دست و به راه طلبش آنچه دویدم

غیر ناکامی و رنج و غم و اندوه ندیدم

رشته ی مهر و وفا را چو گسست آن بت زیبا

نبود جای ملامت که دل از عمر بریدم

هر چه آن دوست بسوزاندم از آتش هجران

[...]

سحاب اصفهانی
 
 
sunny dark_mode