گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۶

 

یار زلف دوتا به هم بسته

صد کمند بلا به هم بسته

جعد مشکین او به هر حلقه

صد دل مبتلا به هم بسته

دولبش بسته شد ز ما به سخن

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۵

 

یار شد شهرگرد و هر جایی

جاکن ای دل به کنج تنهایی

رخش آلوده نظرها شد

نظر خود به وی چه آلایی

چون ز معشوقیش نیاسودی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۶ - در جواب انوری واقع شده است

 

هرکه را در دهان زبان باشد

در ثنای شه جهان باشد

کامبخشی که چون ثناش دعاش

ورد جان جهانیان باشد

آن که سلطانش ار لقب ننهند

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳

 

هرکسی گفتیم که پیر شوی

تا جوانیم رسم و آیین بود

چون شدم پیر شد مرا معلوم

که نبود آن دعا که نفرین بود

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۶

 

ابلهی را چو بخت برگردد

عمر در کار بطن و فرج کند

از ضعیفان به ظلم بستاند

با حریفان به فسق خرج کند

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

هست دیوان شعر من اکثر

غزل عاشقان شیدایی

یا فنون نصایح است و حکم

منبعث از شعور و دانایی

ذکر دونان نیابی اندر وی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

خامیی گر رود ز بی خردی

که به طبعش ز پخته خام به است

عفو کن عفو زانکه پیش کریم

لذت عفو ز انتقام به است

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

جامیا در پناه فقر گریز

هوس سیم و حرص زر بگذار

خرمزاجان حرص و شهوت را

مست خواب و اسیر خور بگذار

رو به عزلت سرای عیسی نه

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

هرکه آرد خبر به مجلس تو

که نبردت فلان به نیکی نام

قول آن ناکس استماع مکن

زانکه او مفتریست یا نمام

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

عقد دینارها که از کف جود

کرد شاه جهان پناه نثار

گر به انگشت گیرم آن برسد

به هر انگشت من دوبار هزار

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

هیچ دانی کف دهنده چرا

برتر است از کف ستاننده

آن غنا را ز پیش راننده ست

وین غنا را به خویش خواننده

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

خواجه را بر کتابه خانه

می نوشتند دی که طال بقاه

بر سر خاک او گذر امروز

تا ببینی نوشته طاب ثراه

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

ای زده دم ز سبکروحی خویش

انت والله تقیل و ثقیل

با وجود تو کم است از پشه

در ترازوی گرانجانی پیل

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۸

 

موصل تحفه های شاه کسیست

که چو او در زمانه طامع نیست

ضعف آن کاورد اگر بدهم

به وی از من هنوز قانع نیست

جامی
 
 
۱
۲