گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۴ - ایضاً

 

چار حرفست نام انک سپهر

رای او را بجان متابع گشت

اول نام باز ثالث او

ربع ثانی و خمس رابع گشت

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۶ - ایضاً

 

پیکری بیگناه را دیدم

چو گنهکار در جحیم افتاد

پخته کردش چو خام طبعش یافت

مالک دوزخش که بود استاد

زان پس از دوزخش برون آورد

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۷ - ایضاً

 

چیست آن آسیا که گردش او

نه ز آبست و نه ز جنبش باد

سنگ زیرین او همی گردد

کس چنین آسیا ندارد یاد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۸ - ایضاً

 

مشکلی آمدست در پیشم

عالمی کو که حل تواند کرد

باز گوید که چیست انسانی

که نه خنثی و نه زنست و نه مرد

همچو سایه نشسته در خانه

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۰ - ایضاً

 

چیست نامی که مستوی خوانیش

از عبارات تازیان باشد

پارسی گردد ار کنی مقلوب

لیک معنیش هم همان باشد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۴ - ایضاً

 

چیست آنجنس کو بجنبش طبع

از بلندی کشش کند بمغاک

جسم دیگر چو ضم شود با او

سالم از نقص و از معایب پاک

هر دو با یکدگر روان گردند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » معمیات » شمارهٔ ۱۵ - ایضاً له

 

چیست آن پیکر پری کردار

گاه مینا برنگ و گه مرجان

گوی یاقوت را همی ماند

بسته اندر زمردین چوگان

رنگ او همچو گونه معشوق

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ٣۴ - ترجمه

 

گر بمانیم زنده بر دوزیم

دامنی کز فراق چاک شده است

ور بمردیم عذر ما بپذیر

ای بسا آرزو که خاک شده است

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۴٠ - ترجمه

 

علم را دیدم و تواضع را

کان بزرگی و این بلندی داد

وانکه بر بیخرد زبان بگشاد

خصم را ساز جنگ پیش نهاد

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » اشعار عربی » شمارهٔ ۵٠ - ترجمه

 

بحذر از بلا مجوی خلاص

که حذر در بر قدر هدرست

بخدا در بلا پناه طلب

زانکه دافع خداست نه حذرست

ابن یمین
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
sunny dark_mode