غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
ای دریغا ز بی نشانی تو
عزیز مادر
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
شد سر نیزه سایبانی تو
عزیز مادر
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
دلنوازی و مهربانی تو
عزیز مادر
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
دل نگیرم ز دلستانی تو
عزیز مادر
غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح و مراثی قاسم بن الحسن علیهماالسلام » شمارهٔ ۶ - ایضاً فی رثاء القاسم بن الحسن علیهماالسلام
از هزاران غم نهانی تو
عزیز مادر
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۹۰ - زبان مادر
والدین ار به روی فرزندان
نگشایند از فضایل در
ضرر این جنایت آخر کار
بازگردد به مادر و به پدر
قصهٔ مجرمی است بیتقصیر
[...]
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱ - سرگذشت شاعر در اولین مسافرت او به تهران
چند تومان به زحمت بیمر
قرض کردم از این در و آن در
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان
مفریب ای بزرگوار پسر
دختری را ز مادر و ز پدر
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴ - اندرز به جوانان
زر چو دزدی به جایش آید زر
زن چو دزدی فنا شود شوهر
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » خمسه مسترقه
چون ز ساسانیان سه قرن گذشت
شد فرامش دویست سال دگر
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » خمسه مسترقه
بود «پنجی» به جای خویش ولی
از «وهیزک» کسی نداد خبر
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » خمسه مسترقه
کار قسط خراج و کشت و درو
واپس افتاد و وضع شد دشوار
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان
شاه انوشیروان به موسم دی
رفت بیرون ز شهر بهر شکار
ملکالشعرا بهار » چهارپارهها » کسری و دهقان
هان به پاداش این سخن بستان
از خزینه دو بدرهٔ دیگر!...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱ - گفتار نخست در عظمت ذات باریتعالی و نقص ادراک بشر
یکی از صدهزار نفس بشر
گر تو را یافت بنده را چه ثمر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
منظری هست فوق این منظر
فوق او نیز منظری دیگر
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۲ - گفتار دوم در خلقت جهان
به جز این علم اجتماع بشر
که ز باطل شده است باطلتر