×
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲
عشق بیدردسر نمیباشد
بحر بیشوروشر نمیباشد
نکند جا به هر دلی غم دوست
هر صدف را گهر نمیباشد
عاشقان را به جز شهید شدن
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲
گر شوی آشنا به سوز و گداز
به تو درها شود به عشرت باز
چرخ پروانه شو که جات دهند
به سر دست خویش چون شهباز
این چه بیگانگی است بر در دوست
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷
یار هجران وفا کند به غلط
درد ما را دوا کند به غلط
هست روی لبش به جانب غیر
نظری چون به ما کند به غلط
دانهام از برای حفظ بدن
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۹
عاشقم عاشقم به یار قسم
به وصال تو ای نگار قسم
دیدهام شد سپید در طلبت
به سر راه انتظار قسم
گر شوم کشته ترک او نکنم
[...]
قصاب کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
سوختم مهر یار را نازم
گرمی آن نگار را نازم
خار راهش ز گریهام شد سبز
فیض این نوبهار را نازم
تا قیامت کشیده وعده وصل
[...]