گنجور

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

ساقی بیا که عشق ندا می کند بلند

کان کس که گفت قصه ی ما هم زما شنید

دست او طوق گردن جانت

سر برآورده از گریبانت

به تو نزدیک تر ز حبل ورید

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش دوم - قسمت اول

 

نوبهاران خلیفه در بغداد

بزم عشرت به طرف دجله نهاد

داشت در پرده ی شاهدی نوخیز

در ترنم زپسته شکر ریز

چون گرفتی چو زهره در برچنگ

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش سوم - قسمت اول

 

هر چه مفهوم عقل و ادراک است

ساحت قدس او از آن پاک است

بوریاباف اگرچه بشکافد

مو به صنعت، حریر کی بافد؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

نیست در لااله الا الله

در حقیقت به جز سه حرف اله

جمله اجزای این خجسته کلام

شد ز تکرار این حروف تمام

گر بجوئی در این کلام شگرف

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش چهارم - قسمت اول

 

مرحبا ای عشق خوش سودای ما

ای طبیب جمله علتهای ما

ای دوای نخوت و ناموس ما

ای تو افلاطون و جالینوس ما

هر آنچه دور کند مر تو را زدوست بد است

[...]

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت اول » بخش پنجم - قسمت اول

 

ظاهرت چون گور کافر پر خلل

و اندرون قهر خدا عز و جل

از برون طعنه ز نی بر بایزید

وز درونت ننگ میدارد یزید

هر چه داری در دل از مکر و رموز

[...]

شیخ بهایی
 
 
sunny dark_mode