گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳

 

هرکسی گفتیم که پیر شوی

تا جوانیم رسم و آیین بود

چون شدم پیر شد مرا معلوم

که نبود آن دعا که نفرین بود

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۶

 

ابلهی را چو بخت برگردد

عمر در کار بطن و فرج کند

از ضعیفان به ظلم بستاند

با حریفان به فسق خرج کند

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۰

 

هست دیوان شعر من اکثر

غزل عاشقان شیدایی

یا فنون نصایح است و حکم

منبعث از شعور و دانایی

ذکر دونان نیابی اندر وی

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۸

 

خامیی گر رود ز بی خردی

که به طبعش ز پخته خام به است

عفو کن عفو زانکه پیش کریم

لذت عفو ز انتقام به است

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۱۹

 

جامیا در پناه فقر گریز

هوس سیم و حرص زر بگذار

خرمزاجان حرص و شهوت را

مست خواب و اسیر خور بگذار

رو به عزلت سرای عیسی نه

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۰

 

هرکه آرد خبر به مجلس تو

که نبردت فلان به نیکی نام

قول آن ناکس استماع مکن

زانکه او مفتریست یا نمام

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۷

 

عقد دینارها که از کف جود

کرد شاه جهان پناه نثار

گر به انگشت گیرم آن برسد

به هر انگشت من دوبار هزار

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

هیچ دانی کف دهنده چرا

برتر است از کف ستاننده

آن غنا را ز پیش راننده ست

وین غنا را به خویش خواننده

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۲۹

 

خواجه را بر کتابه خانه

می نوشتند دی که طال بقاه

بر سر خاک او گذر امروز

تا ببینی نوشته طاب ثراه

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

ای زده دم ز سبکروحی خویش

انت والله تقیل و ثقیل

با وجود تو کم است از پشه

در ترازوی گرانجانی پیل

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قطعات » شمارهٔ ۳۸

 

موصل تحفه های شاه کسیست

که چو او در زمانه طامع نیست

ضعف آن کاورد اگر بدهم

به وی از من هنوز قانع نیست

جامی
 
 
sunny dark_mode