گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

این چه رویست بدین زیبائی

وین چه عشقست بدین رسوائی

گفتی از دست غمم جان نبری

آنچنانست که میفرمائی

چون همه قصد بخون ریختنست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷

 

عشق بر من بزیان آوردی

کار من باز بجان آوردی

سرکشی باز گرفتی بر دست

می نگویم که چه مان آوردی

آن همه دوستی و آنهمه عهد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

تو ازین سنگدلی کم نکنی

رحمتی بر دل پر غم نکنی

همه جان خواهی و مهلت ندهی

همه دل سوزی و مرهم نکنی

دانم آنگاه که جان بستانی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ملحقات » شمارهٔ ۲

 

کرده آنست که از کرده دوست

چون بود زشت حکایت نکنند

آه و صد آه که از مخدومان

نبود عفو و عنایت نکنند

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode