گنجور

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۶

 

غم عشقت زده ره خواب مرا

کرده پر کاسه خوناب مرا

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۳

 

کرده ای لبریز می جام مرا

دیده ای فال سرانجام مرا

می رود از خاطرت بی اختیار

گر نویسی بر زبان نام مرا

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۶۱

 

مست می آمد و آیینه به دست

مژه دارد گل خورشید پرست

شوخی مشرب خود را نازم

هر گه از دام تمنای تو جست؟

مرد در عالم معنی هم مرد

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۵۱

 

ظلمت شب پردگی راز کیست

نور سحر آینه پرداز کیست

ناله جانسوز بر آرد سپند

سوختم این شعله آواز کیست

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۹۰

 

دوستی پیش رخت ارزان باد

خانه خاطرت آبادان باد

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۱۰

 

وطنم بی تو سفر می گردد

طاقتم زیر و زبر می گردد

بعد عمری که به برآمده ای

تیر مژگان تو بر می گردد

چقدر نام خدا خوش چشمی

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۲۹۱

 

مگریز ای گل رعنا مگریز

نشدم سیر تماشا مگریز

سرو از سایه گریزان نشود

گر پری نیستی از ما مگریز

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۲۸

 

باده در میکده گشت آیینه

خم سکندر شد و خشت آیینه

باده نوشید گلستان ساغر

روی خود دید بهشت آیینه

بیدلی کم سخنی کم نگهی

[...]

اسیر شهرستانی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۳

 

نازکی سیر بناگوشی کسی

تازگی سیر برو دوش کسی

خرمن نازک تنی بالیده تر

گل نمی گنجد در آغوش کسی

کشتی شمشاد و سرو افتادگی

[...]

اسیر شهرستانی
 
 
sunny dark_mode