×
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹۹
سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
خرمگس هم ز کجا صاحب خوان تو بود
در زمانی که بگویی هله هان تان چه کمست
کو زبانی که مجابات زبان تو بود
گر سیه روی بود زنگی و هندوی توست
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۶
من از آن که شوم کو نه ازان تو بود؟
یا چه گویم که نه در لوح و بیان تو بود؟
سخن لب، که تو داری، نتوانم گفتن
ور بگویم سخنی هم ز زبان تو بود
هر زمانم به جهانی دگر اندازی، لیک
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۲۱
همه شب چشم من و صبح گریبان تو بود
طرفه شوری به سرم از لب خندان تو بود
سر و کارم همه با زلف پریشان تو بود
بندهوارم همه شب گوش به فرمان تو بود