نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵۸
گر مرا راه گدائی بسر کوی تو بود
تا ابد دست من و حلقۀ گیسوی تو بود
سر دروئی مکن ایدوست که از فتنۀ عشق
پشت گرمی من ار بود بپهلوی تو بود
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۵۹
گر مرا در سر سودای تو شد جان سهل است
سر زلف تو ز آفات سلامت باشد
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۶۱
به سر زلف تو کز زلف تو سر مینکشم
چه کنم نیست جز اینم سر سودای دگر
رحمی ای خواجهٔ منعم به گدای در خویش
که ندارد ز تو جز بوسه تمنای دگر
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۶۳
جز دو ابروی کج یار بروی چونگار
می ندیده است کسی در سر یکمه دو هلال
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۱ - تضمین
منم امروز که در صنعت عشق استادم
آه جانکاه مرا تیشه و من فرهادم
بعث نیست در این دیر کهن فریادم
فاش میگویم و ازگفتۀ خود دلشادم
بندۀ عشقم و از هر دو جهان آزادم
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۲
ساقیا ساغرِ دوشینه نَبُرد از هوشم
باده پیش آر که مخمور در شراب دوشم
گر چنین جلوه نماید رخِ گندموَشِ یار
حاصلِ دنیی و عقبی به جویی نفروشم
اینچنینم که سر زلف تویی سامان کرد
[...]
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۷
در ره بادیه کردیم سراغی تو بسی
واقف از کعبۀ کوی تو ندیدیم کسی
دست بردامن زاهد زدنم عیب مکن
غرقه در بحر زند چنگ بهر خار و خسی
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۹
آنقدر مهلتم از هجرده ایجان که بدل
نقشی از صورت زیبای تو تصویر کنم
نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۸۶
هر زمانم که رسد جان به لب از تنگی دل
چون کنم باد دهانت همه از یاد رود