×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۸۲
داغدار از عرق شرم شود نسرینش
آب گردد ز اشارت بدن سیمینش
بوی مشک ازنفس سوخته اش می آید
در دل هرکه کند ریشه خط مشکینش
این چه لطف است که چون سرو شود مینارنگ
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۰
شهد آن بوسه که خوردم زلب شیرینش
زهر در کام شد از مهر رقیب و کینش
جان فرهاد بتلخی زکفش رفت برون
خسروا فاش مکن قصه بر شیرینش
پرده ام چرخ دریده است بیک چشم زدن
[...]