گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۸

 

ای بروییده به ناخواست به مانند گیا

چون تو را نیست نمک خواه برو خواه بیا

هر که را نیست نمک گر چه نماید خدمت

خدمت او به حقیقت همه زرقست و ریا

برو ای غصه دمی زحمت خود کوته کن

[...]

جلال الدین محمد مولوی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

صنما سنگ دلا سرو قدا مه رویا

دلبرا حور وشا لاله رخا گل بویا

شیوه از چشم تو آموخت مگر نرگس مست

روشنی از تو ربودست مه و خور گویا

مشک در نافه ی آهوی ختن پندارم

[...]

جهان ملک خاتون
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

جست از پرتو احمد فلک عدل ضیا

داد یزدان به نبیره کمر و تاج نیا

ادیب الممالک فراهانی