گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲

 

آن که بر گل گره از جعد سمن بوی تو بست

رشته جان مرا در شکن موی تو بست

طعنه بر طوطی طبعم مزن از کم سخنی

که بر او راه سخن لعل سخنگوی تو بست

لله الحمد که جان معتکف حضرت توست

[...]

جامی
 

صفایی جندقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

هرکه یک دل به خطا درخم گیسوی تو بست

دل و جانی دگر از عهد به هرموی توبست

خط بطلان به سر قبله ی اسلام کشید

آنکه طاق کج محراب دو ابروی تو بست

در جهان فتنه ی هاروت سمر شد مگر او

[...]

صفایی جندقی
 
 
sunny dark_mode