گنجور

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

گرچه وصلت نفسی می‌ندهد دست مرا

جز بیادت نزنم تا نفسی هست مرا

من چو وصل تو کسی را ندهم آسان دست

چون بدست آوری آسان مده از دست مرا

چون تو هشیار بدم، نرگس مخمورت کرد

[...]

سیف فرغانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۳

 

وحشتی داده ز اوضاع جهان دست مرا

که به زنجیر دو زلفش نتوان بست مرا

بس که آشفته ز سودای توام، می گردد

صفحه مشق جنون، آینه در دست مرا

دارم از پاس وفا سلسله بر پا، ورنه

[...]

صائب تبریزی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۵

 

در خرابات مغان تا که مقامست مرا

صحبت پیر و جوان شیشه و جامست مرا

بغلامی تو تا بسته ام ای شاه کمر

شاه آفاق کمربسته غلامست مرا

مرغ دل کی بشود صید بدام دگری

[...]

نورعلیشاه