گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶۸

 

آن عزیزان که همه شب به دل من گردند

فرخ آن روز که بر دیده روشن گردند

من چو مرغان قفس خوی به زندان کردم

وقت شان خوش که به گرد گل و گلشن کردند

آن کسان کز پی آن روی بدم می گویند

[...]

۹ بیت
امیرخسرو دهلوی
 

ناصر بخارایی » مسمطات » شمارهٔ ۲

 

ساقیان جام جم از بادهٔ حمرا کردند

شاهدان باده به روی گل و ریحان خوردند

می‌فروشان می گلرنگ به خون پروردند

وز گل و سبزه بساطی به چمن گستردند

۲ بیت
ناصر بخارایی
 

جیحون یزدی » دیوان اشعار » مراثی » شمارهٔ ۲ - ورود سر مبارک آنحضرت بر دیر راهب

 

نشنیدند و پس از وی زبرنی کردند

توسن شادی جیحون زمحن پی بردند

۱ بیت
جیحون یزدی