گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۶۶

 

کیست آن مه که درآمد ز در خلوت ما

که شد از عکس رخش نور همه ظلمت ما

آفتابی ست درخشنده که از طلعت او

رفت بر چرخ برین کوکبه دولت ما

می سرشتیم گل محنت از آب مژه شکر

[...]

جامی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۸۶

 

می تپد در جگر خاک همان طینت ما

شمع را شعله جواله کند تربت ما

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode