گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۲

 

علم نصرت ما آه سحرگاهی ما

مهر خاموشی ما چتر شهنشاهی ما

ما ز بی برگ و نوایی خط پاکی داریم

چه کند باد خزانی به رخ کاهی ما؟

چرخ چندان که زند نقش حوادث بر آب

[...]

صائب تبریزی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۲

 

جذبه شوق تو خضر ره آگاهی ما

می گدازد نفس برق ز همراهی ما

خضر در قافله گمشدگان بسیار است

دست آگاهی ما دامن گمراهی ما

ساغر زهر به کام (و) لب خندان داریم

[...]

اسیر شهرستانی
 

حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۸۱

 

گذرد گرم ز دل، آه سحرگاهی ما

باربر جاده نگردد، قدم راهی ما

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode