گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۰

 

کیست آن کس که تو را دید و نشد حیرانت

بعد از امروز سر ما و خط فرمانت

گر تو را رغبت جانست به ترکش اولی

قدمی نه که شوم بر سر ره قربانت

دست من گیر که از پای درآیم ور نه

[...]

جهان ملک خاتون
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۷

 

کاش پاینده شدی وصل تو چون هجرانت

کاش نایاب شدی درد تو چون درمانت

تا ندیدند از آن درد نصیبی اغیار

تا در آن وصل بماندند بسی یارانت

اثر از ناله خود بلبل شیدا مطلب

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode