×
صائب تبریزی » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۳۲۷
با رخت آینه خوش عیش تمامی دارد
شانه با هر شکن زلف تو دامی دارد
عمرها رفت ز وارستگی و می سوزم
تب واسوختگی طرفه دوامی دارد
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴
سفر هوشوران زود تمامی دارد
باده کم نشئه چو افتد رگ خامی دارد
بادهٔ عشق بنوشید و مترسید که این
نه شرابی است که تا حشر تمامی دارد
زلف چون بند کند پای دلی در زنجیر
[...]
افسر کرمانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰
آن که در بزم نه ساقی و نه جامی دارد
نیست بی عیش ولی عیش حرامی دارد
آن که می، نوشد از آن لعل لب ساقی ما،
نوش بادش که عجب شرب مدامی دارد
باد می آید و چون می زدگان عربده جوست
[...]