×
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶
هر که فریادرس روز مصیبت خواهد
گو در ایام سلامت به جوانمردی کوش
بنده حلقه به گوش ار ننوازی برود
لطف کن لطف که بیگانه شود حلقه به گوش
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۱۴
زر بده مرد سپاهی را تا سر بنهد
و گرش زر ندهی سر بنهد در عالم
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۲۴
صلح با دشمن اگر خواهی هر گه که تو را
در قفا عیب کند در نظرش تحسین کن
سخن آخر به دهان میگذرد موذی را
سخنش تلخ نخواهی دهنش شیرین کن
سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۴۰
تشنهٔ سوخته در چشمهٔ روشن چو رسید
تو مپندار که از پیل دمان اندیشد
ملحد گُرْسِنِه در خانهٔ خالی بر خوان
عقل باور نکند کز رمضان اندیشد