گنجور

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۲

 

سرخ آن کس که رخ از باده گلگون نکند

فصل گل روی همان به که به هامون نکند

پای در درهٔ کیخسرو و دارا ننهد

سیر این منظره با خاطر محزون نکند

همه از دامن الوند پر از دامن گل

[...]

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۱۸ - به نویسنده «شهریاران گمنام »

 

به توام شیفته از هر جهت، افکار تو کرد

دیده، نادیده، مرا تشنه دیدار تو کرد

آنچه از خامه پندار، پدید آوردی

شد یقین «نسخ یقین همه » پندار تو کرد

عارف قزوینی
 

عارف قزوینی » دیوان اشعار » نامه ها و اشعار متفرقه » شمارهٔ ۲۲ - اسباب سرافرازی

 

هیچ کاری نشد اسباب سرافرازی من

آبرومندتر است از همه، سگ‌بازی من

عارف قزوینی
 
 
sunny dark_mode