گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » شمیران

 

وقت من خوش که اگر کوه و اگر صحرا بود

بی وجودت نتوانم که دمی تنها بود

خاک ری خاصه شمیران که در آن موکب شاه

نزهت افزای بهشتی ست که در دنیا بود

آسمان گو دگر اینسان بتمتع مخرام

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

 

بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم

که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم

ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر

که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم

گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات بازمانده » این همان دشت و من خسته همان نخجیرم

 

این همان دشت و من خسته همان نخجیرم

که فکندی و گذشتی چو زدی با تیرم

بی‌تو ای دوست به من جای ملامت نبود

که فزونست ز اندازه همی تقصیرم

پای تدبیر من از کعبه و از دیر برید

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
sunny dark_mode