گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱۷

 

بت بی‌نقش و نگارم جز تو یار ندارم

توی آرام دل من مبر ای دوست قرارم

ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم

هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم

تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی

[...]

مولانا
 

نیر تبریزی » سایر اشعار » شمارهٔ ۷۰

 

با همه شعلۀ آهی که شب از سینه بر آرم

راست بر طرۀ شبرنگ تو ماند شب تارم

نیر تبریزی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۹۷ - فیض روح القدس

 

گرچه انداخته زلفت گرهی سخت به کارم

همچنان چشم گشایش ز سر زلف تو دارم

روی بنما و به یغما ببر آرام و شکیبم

زلف بگشا و به تاراج بده صبر و قرارم

تا به دست آن سر زلفین پریشان تو یازم

[...]

ترکی شیرازی