گنجور

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

صفا در خانه دل را که یار صاف می‌آید

منزه از بد و نیک همه اوصاف می‌آید

دلا در بوته عشقش چو زر بگداز و صافی شو

وگرنه قلب می‌مانی و آن صراف می‌آید

به لطف خویش خاکی را کند خورشید آن مه‌رو

[...]

کوهی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۹

 

آتش و آبست و لعل و سیم و زر در جان سنگ

جوهری بشناسد ایدل گوهر پنهان سنگ

سنگ چون در فطرت خود قابل دیدار بود

نقد جان را بر محک زد این بود بنیان سنگ

خانه ی دارد خدا از سنگ بر روی زمین

[...]

کوهی