گنجور

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۹

 

می وصل دادم از کف غم دردسر گرفتم

تب هجر زد شبیخون ره چشم تر گرفتم

به دل شراره افشان قدر شرر گرفتم

همه تن ز آتش دل چو چنار در گرفتم

سیدای نسفی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۶

 

منم آن نهال بی بر که زعشق برگرفتم

چه غم ار چه نخل سینا همه بر شرر گرفتم

بخدنگ غمزه دیدم نظر بخست بستی

بجهان به هر چه جز تست در نظر گرفتم

بهوای عشق و خاک در میکده مقیمم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode