×
صفی علیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵
تو اگر کناره از ما ز ره مجاز کردی
برصا کشیم نازت چو تو خوبه ناز کردی
سوی عاشقان مفتون نبرد شهی شبیخون
تو بما ز چشم میگون همه ترکتاز کردی
تو بس ار چه خوبروئی همه دم بهانه جوئی
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۵
عجب آمدم که آمد ز تو مژدهٔ وصالی
که به عمر خود ندادم به وصالت احتمالی
بنما رخ ار چه شاهی ز حجاب طره گاهی
که شبی به روی ماهی نگرم ز بعد سالی
به تو زیید ار که خوبان به رخت شوند قربان
[...]
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۱۵
دل و دین و علم و عقلم که شدم بعمر حاصل
صنمی چنانکه دانی بلطیفه کرد زایل
صفی علیشاه » دیوان اشعار » متفرقات » شمارهٔ ۲۵
ز خیالت آن پریرو شده پیکرم خیالی
نگذشت از خیالم به لطافتت مثالی