×
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵
چه خوشست از تو گاهی مژه نیم باز کردن
به تلافی تغافل نگهی به ناز کردن
نتوان چو فاش از تو سر شکوه باز کردن
من و محرمی و کنجی بنهفته راز کردن
چه تمتع است ما را ز تو ای نهال سرکش
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴
تو که ای امیر داری ز سراغ من فراغی
چه شود اگر بگیری ز غلام خود سراغی
چو تو گلشنی و باغی به کنار من چو آیی
چه روم به گشت گلشن چه روم به سیر باغی
ز جفا و جور گردون چو شکسته و ضعیفم
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱
ز نکوئی آنچه باید همه را تمام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری
نه ز دوستی وفائی نه به دشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری
منم و دل فگاری به تو دادم اختیارش
[...]
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۶
تو که خفتهای به راحت دل تو خبر ندارد
که شب دراز هجران ز قفا سحر ندارد
طبیب اصفهانی » دیوان اشعار » مفردات » شمارهٔ ۱۶
سر قاتلی بنازم که ز کثرت ملایک
به جنازهٔ شهیدش نتوان نماز کردن