جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲
هر شبم بی تو به صد غم بگذرد
شب چنین بر عاشقان کم بگذرد
بس که بر روی زمین می بارم اشک
ترسم از روی دگر نم بگذرد
نقد دل گم کرده ام ای کاش باد
موی مویت را به خم خم بگذرد
باد ذوق زخم تو بر من حرام
بر دلم گر یاد مرهم بگذرد
روز شادی رفت زود و غم رسید
بر […]

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۹۳
بر رخت چون زلف پر خم بگذرد
آه من زین سقف طارم بگذرد
تا کند خیل خیالت را طلب
بر رخ من گریه دم دم بگذرد
وصلت آخر یک شبم روزی شود
روزی آخر این تب غم بگذرد
بر دلم دی تیر زد چشمت، گذشت
ور زند امروز، آن هم بگذرد
هر دم از تلخی آن شیرین لبت
شربت عیش من از سم بگذرد
نگذرانی […]
