گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۵

 

خاک آن بادم که از خاک درت بویی برد

گرد آن خاکم که باد از کوی مه رویی برد

از هوا داری بجان جویم نسیم صبح را

تا سلامی از من بیدل به دلجویی برد

چون زهر سویی نشانی می‌دهندش، می‌دهم

[...]

سلمان ساوجی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۳۷

 

گر ز چین سنبل زلفت صبا بوئی برد

نافهٔ مشک ختن گیرد به هر سوئی برد

دل به دست باد خواهم داد هر چه باد باد

لیکن آن بادی که از خاک درت بوئی برد

خاک آن بادم که ما را در هوای عشق تو

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
sunny dark_mode