گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱

 

نیست ممکن رام‌کردن چشمِ جادوی ترا

سایه می‌بوسد زمین از دور، آهوی ترا

نیستم شایسته‌گر نظارهٔ روی ترا

سجده‌ای از دور دارم طاقِ ابروی ترا

پلهٔ نازِ تو دارد نازنینان را سَبُک

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲

 

صوفیان بردند از ره چشمِ جادوی ترا

در کمندِ وحدت آوردند آهوی ترا

آستین‌افشانی بی جای این تردامنان

کرد محتاجِ شراری شعلهٔ روی ترا

تندبادِ بی اصولِ چرخِ اربابِ سماع

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode