گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۳

 

چند چون طاوس باشی محو بال خویشتن؟

زیر پای خود نبینی از جمال خویشتن

کم مباش از مرغ بسمل در شهادتگاه عشق

می ز خون خود کن و مطرب ز بال خویشتن

چون مه از نقصان دل خود را مخور، خورشید باش

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۱۴

 

آدمی را نیست خصمی چون جمال خویشتن

حلقه فتراک طاوس است بال خویشتن

این کهنسالان که می دزدند سال خویشتن

کهنه دزدانند در تاراج مال خویشتن

صحبت روشندلان باشد حصار عافیت

[...]

صائب تبریزی
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال

 

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن

گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست

عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

سایه دولت همه ارزانی نودولتان

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode