گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۱

 

بخت گویم نیست تا پیش تو سربازی کنم

تو به جان چوگان زنی، گر من سراندازی کنم

پوستی دارم که در وی نقد هستی هم نماند

با خریداران غم چون کیسه پردازی کنم؟

با خیالت جان به یک تن، کی روا باشد که من

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۰۵

 

کی دهد دستم که در پایت سراندازی کنم

تو زنی چوگان و من چون گوی سربازی کنم

نکته ای زان لب بگو تا برفشانم جان و دل

گوهری فرمای تا من کیسه پردازی کنم

گر گدا خوانی مرا بی شک به سلطانی رسم

[...]

جلال عضد
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۰

 

ای دبیر حضرت ای میری که ذکر خیر تو

آشکارا نزد ترک و دیلم و تازی کنم

آن شنیدم کاین رهی دیری است کاندیدا شده

گر چنین باشد سزد شوخی و طنازی کنم

لفظ کاندیدا چو می باشد به معنی نامزد

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode