گنجور

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۲ - رسیدن نامه گل به جم و جواب نوشتن او

 

ساقی از آن چشمه کوثر نسیم

کآب رخ او داده ز گوهر بسیم

میکند آن آینه رو یاوری

تا تو در آن آینه روی آوری

در دل من بوی امیدست باز

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۳ - رسیدن نامه جم به گل و نامه نوشتن او و دایه را در میان داشتن

 

ساقی از آن شیشه پر خون کرم

کافتد اوز در دل و در خون کرم

اندک او شد شرر ار خوردیش

خورده آتش حذر از خوردیش

پیرم از آن یکدودم آور بمن

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۴ - رفتن جم بگوی بازی و افتادن از اسب و هلاک شدن

 

ساقی ازین چنبر غم داد داد

کشت بس آزاده و کم داد داد

بر سر ما تا مه و گردون بود

سوزد ازو گر شه و گردون بود

روزی از آسایش آن خوش هوا

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۵ - رفتن گل در آتش و سوختن با نعش جم

 

ساقی ازین کاسه و خوان کبود

خرمی اندر دل و جان که بود؟

چشمه نوشیست پر از گرد مهر

گرمی رقصیست در آن سرد مهر

قصه دختر شنو القصه باز

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » سحر حلال » بخش ۲۶ - در خاتمه کتاب فرماید

 

ساقی ازین جرعه در انجام کوش

چون همه داریم بر انجام کوش

پر مکن این شیشه و خم کوتهیست

کاخر سررشته گم کوتهیست

تا بکی این خانه و جام مدام

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode