گنجور

عطار » اشترنامه » بخش ۲۱ - رسیدن سالك با پرده اول

 

چند ترسان باشی و بیخود شوی

نیک میبین تا نباشی در بدی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۲ - رسیدن سالك با پرده دوم

 

راز من هرگز کجا داند کسی

راز من استاد داند بی شکی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

ابرویش پرچین و نورانی ولی

پیش او استاده بودی یک تنی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

رفت از ترس و سلامی کرد وی

پس جوابی داد ترک نیک پی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۵ - رسیدن سالك با پرده پنجم

 

چند گویم چند جویم چون توئی

در درون پرده میبینم دوی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۲۹ - خاموش شدن سالك وصول از جواب

 

آخر این چندین ملامت تا بکی

برکسی ماندی که گم کردی توپی

عطار
 

عطار » اشترنامه » بخش ۳۰ - رسیدن سالك با پردۀ هفتم

 

دیدم آنجا محو محو اندر یکی

کی رسد آن جای هرگز آدمی

عطار
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode