مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۷ - مکر کردن مریدان کی خلوت را بشکن
دانهٔ هر مرغ اندازهٔ ویست
طعمهٔ هر مرغ انجیری کیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۴۱ - طنز و انکار کردن پادشاه جهود و قبول ناکردن نصیحت خاصان خویش
مادر فرزند جویان ویست
اصلها مر فرعها را در پیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۰ - باز ترجیح نهادن شیر جهد را بر توکل و فواید جهد را بیان کردن
گرچه جملهٔ این جهان ملک ویست
ملک در چشم دل او لاشیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۵۴ - اعتراض نخچیران بر سخن خرگوش
معجبی یا خود قضامان در پیست
ور نه این دم لایق چون تو کیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۱ - تولیدن شیر از دیر آمدن خرگوش
بر دران ای دل تو ایشان را مهایست
پوستشان برکن کشان جز پوست نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۶۲ - هم در بیان مکر خرگوش
کانکه دزدید اسپ ما را کو و کیست؟
این که زیر ران تست ای خواجه چیست؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت
گر فراق بنده از بد بندگیست
چون تو با بد، بد کنی پس فرق چیست؟
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۹ - باز گفتن بازرگان با طوطی آنچ دید از طوطیان هندوستان
گفت ای خواجه پشیمانی ز چیست
چیست آن کین خشم و غم را مقتضیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۹۸ - در بیان این حدیث کی ان لربکم فی ایام دهرکم نفحات الا فتعر ضوا لها
لا بود چون او نشد از هست نیست
چونک طوعا لا نشد کرها بسیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰۷ - بقیهٔ قصهٔ مطرب و پیغام رسانیدن امیرالمؤمنین عمر رضی الله عنه باو آنچ هاتف آواز داد
چون یقین گشتش که غیر پیر نیست
گفت در ظلمت دل روشن بسیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱۶ - نصیحت کردن مرد مر زن را کی در فقیران به خواری منگر و در کار حق به گمان کمال نگر و طعنه مزن در فقر و فقیران به خیال و گمان بینوایی خویشتن
حاش لله طمع من از خلق نیست
از قناعت در دل من عالمیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۱ - در بیان آنک موسی و فرعون هر دو مسخر مشیتاند چنانک زهر و پازهر و ظلمات و نور و مناجات کردن فرعون بخلوت تا ناموس نشکند
تو مگو که من گریزانم ز نیست
بلک او از تو گریزانست بیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۳ - حقیر و بیخصم دیدن دیدههای حس صالح و ناقهٔ صالح علیهالسلام را چون خواهد کی حق لشکری را هلاک کند در نظر ایشان حقیر نماید خصمان را و اندک اگرچه غالب باشد آن خصم و یقللکم فی اعینهم لیقضی الله امرا کان مفعولا
عقل او میگفت کین گریه ز چیست
بر چنان افسوسیان شاید گریست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
الف ما انوار با ظلمات چیست
چون تواند نور با ظلمات زیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۳۲ - فرق میان آنک درویش است به خدا و تشنهٔ خدا و میان آنک درویش است از خدا و تشنهٔ غیرست
وین غم و شادی که اندر دل حظیست
پیش آن شادی و غم جز نقش نیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۱ - دعا کردن بلعم با عور کی موسی و قومش را از این شهر کی حصار دادهاند بی مراد باز گردان و مستجاب شدن دعای او
قصهٔ عاد و ثمود از بهر چیست
تا بدانی کانبیا را نازکیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۸ - پرسیدن پیغمبر صلی الله علیه و سلم مر زید را که امروز چونی و چون برخاستی و جواب گفتن او که اصبحت ممنا یا رسول الله
که بهشتی کیست و بیگانه کیست
پیش من پیدا چو مار و ماهیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۰ - بقیهٔ قصه زید در جواب رسول صلی الله علیه و سلم
گر ویست این از چه فردست و خفیست
ورنه سیمای سلیمانیش چیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۵ - سؤال کردن آن کافر از علی کرم الله وجهه کی بر چون منی مظفر شدی شمشیر از دست چون انداختی
در محل قهر این رحمت ز چیست
اژدها را دست دادن راه کیست
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۷ - گفتن پیغامبر صلی الله علیه و سلم به گوش رکابدار امیرالمؤمنین علی کرم الله وجهه کی کشتن علی بر دست تو خواهد بودن خبرت کردم
گفت او پس آن قصاص از بهر چیست
گفت هم از حق و آن سر خفیست