گنجور

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

ایدل از درد و غم جانان مپرس

بر امید وصل از هجران مپرس

نوحه میکن همچو نوح از درد دل

در سرشک خویش از طوفان مپرس

همچو ابراهیم در آتش نشین

[...]

کوهی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

چون تو میدانی ز درد ما مپرس

حاضری از ناله شبها مپرس

گردن جانها بزلفت بسته ای

از جنون و شورش و سودا مپرس

مردم چشم منی در چشم خون

[...]

کوهی
 
 
sunny dark_mode