اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۲ - در شرح اسرار اسمای علی مرتضی
زیر پاش اینجا شکوه خیبر است
دست او آنجا قسیم کوثر است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۵ - حکایت الماس و زغال
روشن از تاریکی من مجمر است
پس کمال جوهرم خاکستر است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۷ - در بیان اینکه مقصد حیات مسلم ، اعلای کلمة الله است و جهاد ، اگر محرک آن جوع الارض باشد در مذهب اسلام حرام است
طبع مسلم از محبت قاهر است
مسلم ار عاشق نباشد کافر است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۸ - اندرز میر نجات نقشبند المعروف به بابای صحرائی که برای مسلمانان هندوستان رقم فرموده است
قال ما از فهم تو بالاتر است
شیشه ی ادراک را روشنگر است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۸ - اندرز میر نجات نقشبند المعروف به بابای صحرائی که برای مسلمانان هندوستان رقم فرموده است
حال ما از فکر تو بالاتر است
شعله ی ما کیمیای احمر است
اقبال لاهوری » اسرار خودی » بخش ۱۸ - اندرز میر نجات نقشبند المعروف به بابای صحرائی که برای مسلمانان هندوستان رقم فرموده است
دانش حاضر حجاب اکبر است
بت پرست و بت فروش و بتگر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۵ - ارکان اساسی ملیهٔ اسلامیه رکن اول: توحید
اهل حق را رمز توحید ازبر است
در «اتی الرحمن عبدا»ٔ مضمر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۵ - ارکان اساسی ملیهٔ اسلامیه رکن اول: توحید
ملت ما را اساس دیگر است
این اساس اندر دل ما مضمر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۶ - در معنی اینکه یأس و حزن و خوف ام الخبائث است و قاطع حیات و توحید ازالهٔ این امراض خبیثه می کند
خفته با غم در ته یک چادر است
غم رگ جان را مثال نشتر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۱ - حکایت بوعبید و جابان در معنی اخوت اسلامیه
نعره ی حیدر نوای بوذر است
گرچه از حلق بلال و قنبر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۸ - در معنی اینکه در زمانه انحطاط تقلید از اجتهاد اولی تر است
عهد حاضر فتنه ها زیر سر است
طبع ناپروای او آفت گر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۱۹ - در معنی اینکه پختگی سیرت ملیه از اتباع آئین الهیه است
این گهر را خود خدا گوهر گر است
ظاهرش گوهر بطونش گوهر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۰ - در معنی اینکه حسن سیرت ملیه از تأدب به آداب محمدیه است
طینت پاک مسلمان گوهر است
آب و تابش از یم پیغمبر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۱ - در معنی اینکه حیات ملیه مرکز محسوس میخواهد و مرکز ملت اسلامیه بیت الحرام است
حلقه را مرکز چو جان در پیکر است
خط او در نقطه ی او مضمر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۳ - در معنی اینکه توسیع حیات ملیه از تسخیر قوای نظام عالم است
دلدل اندیشه ات طوطی پر است
آنکه گامش آسمان پهناور است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۲۵ - در معنی اینکه بقای نوع از امومت است و حفظ و احترام امومت اسلام است
شفقت او شفقت پیغمبر است
سیرت اقوام را صورتگر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۰ - لم یلد و لم یولد
قوم تو از رنگ و خون بالاتر است
قیمت یک اسودش صد احمر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۰ - لم یلد و لم یولد
عشق در جان و نسب در پیکر است
رشتهٔ عشق از نسب محکم تر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین
شیخ ما از برهمن کافر تر است
زانکه او را سومنات اندر سر است
اقبال لاهوری » رموز بیخودی » بخش ۳۲ - عرض حال مصنف بحضور رحمة للعالمین
گر دلم آئینهٔ بی جوهر است
ور بحرفم غیر قرآن مضمر است