گنجور

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۱ - المقالة الثانیه

 

سالک اسراف کرده در طلب

پیش اسرافیل آمد جان بلب

گفت ای در پرده همدم آمده

هم مکرم هم معظم آمده

ای بسر استاده قایم عرش را

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۲ - الحكایة ‌و التمثیل

 

کرد در کشتی یکی گبری نشست

موج برخاست و شد آن کشتی ز دست

سخت میترسید گبر هیچ کس

گفت ای آتش مرا فریاد رس

گفت ملاحش خموش ای ژاژ خای

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۳ - الحكایة ‌و التمثیل

 

کشتئی آورد در دریا شکست

تختهٔ زان جمله بر بالا نشست

گربه و موشی بر آن تخته بماند

کارشان با یکدگر پخته بماند

نه ز گربه بیم بود آن موش را

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۴ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود شاهی را غلامی سیمبر

هم ادب از پای تا سر هم هنر

چون بخندیدی لب گلرنگ او

گلشکر گشتی فراخ از تنگ او

ماه را خورشید رویش مایه داد

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۵ - الحكایة ‌و التمثیل

 

داشت آن سلطان که محمودست نام

سرکش و بی باک و خونی یک غلام

عاقبت راهی زد آن بیروی و راه

حالیش گردن زدن فرمود شاه

لیک اول گفت شاه حق شناس

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۶ - الحكایة ‌و التمثیل

 

گفت روزی شبلی افتاده کار

در بردیوانگان شد سوکوار

دید آنجا پس جوان دیوانهٔ

آشنا با حق نه چون بیگانهٔ

گفت شبلی را که مردی روشنی

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۷ - الحكایة ‌و التمثیل

 

سوی آن دیوانه شد مردی عزیز

گفت هستت آرزوی هیچ چیز

گفت ده روزست تا من گرسنه

مانده ام لوتیم باید ده تنه

گفت دل خوش کن که رفتم این زمانت

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۸ - الحكایة ‌و التمثیل

 

بود مجنونی بغایت گرسنه

سوی صحرا رفت سر پا برهنه

نانش میبایست چون نانش نبود

دردش افزون گشت درمانش نبود

گفت یا رب آشکارا و نهان

[...]

عطار
 

عطار » مصیبت نامه » بخش دوم » بخش ۹ - الحكایة ‌و التمثیل

 

خواجه‌ای در شهر ما دیوانه شد

وز خرد یکبارگی بیگانه شد

نه لباسی بودش و نه طعمهٔ

کس ندادش لقمهٔ بی لطمهٔ

بود پنجه سال تادیوانه بود

[...]

عطار
 
 
sunny dark_mode