گنجور

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

در حدود ری یکی دیوانه بود

سال و مه کردی به کوه و دشت گشت

در بهار و دی به سالی یک دو بار

آمدی در قلب شهر از طرف دشت

گفت ای آنان که تان آماده بود

[...]

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۳۹

 

هر که خیری کرد و موقوفی گذاشت

رسم خیرش همچنان بر جای دار

نام نیک رفتگان ضایع مکن

تا بماند نام نیکت یادگار

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۱۶۰

 

خواجه تشریفم فرستادی و مال

مالت افزون باد و خصمت پایمال

هر به دیناریت سالی عمر باد

تا بمانی ششصد و پنجاه سال

سعدی
 

سعدی » مواعظ » قطعات » شمارهٔ ۲۱۷

 

بی‌هنر را دیدن صاحب هنر

نیش بر جان می‌زند چون کژدمی

هر که نامردم بود عذرش بنه

گر به چشمش درنیاید مردمی

راست می‌خواهی به چشم خارپشت

[...]

سعدی
 
 
sunny dark_mode